عروس گریان

ساخت وبلاگ
زیر تور عروسیتم حتا
چشم هات لبریز از غم و درده
جای«بعله»به عاقدت میگی
«میدونم،دیگه بر نمیگرده»

میدونی رفته و دیگه نمیاد
اما عشقش هنوز توو‌چشماته
فکر ه گرمی دست اون هنوزم
باعث گرمی توی دستاته

خنده ای زورکی روو لبهات و
فکر تو توو ی دنیای دیگست
جشن واست نداره مفهومی
آخه قلبت پیش یکی دیگست

یکی که زندگیتو پاش دادی
اون‌کسی که تموم دنیات بود
اون کسی که توو بدترین روزا
عشق اون باعث نفسهات بود

یکسره چنگ میزنه توو دلت
یاد اون روزای خوشت با اون
تو‌میخواستیش،اونم تورو‌میخواست
خبری نیست دیگه اما از اون

کله قندی که روو سرت میسابن
حس خاک ریختن توو قبر و داره
از زمانی که دیدنت با اون
یکسره چشم هات داره میباره

سفره ی عقد و واسه تو چیدن
تا یادش از سرت بره بیرون
آخه توو اینجا حق نداری تو
دلتو بسپری به این یا اون

توی اینجایی که همه حقت
کمتر از نصف حق‌یک‌مرده
صحبت از دل سپردگی‌و عشق
واسه ی تو یه حرف پر درده

با نگاهی‌به عاقدت میگی
«گل میچینم،شاید که برگرده»
زیر تور عروسیتم حتا
چشم هات لبریز از غم و درده...
 #dariush.jelini.

+ نوشته شده در  چهارشنبه سی و یکم خرداد ۱۳۹۶ساعت 9:19  توسط Dariush.jelini  | 
مجنون...
ما را در سایت مجنون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dariushjelini بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1396 ساعت: 11:42