آشنا

ساخت وبلاگ
یه‌جورایی تو آشنایی واسم

نمیدونم این حس‌چرا با‌منه

چطور و کجا حس تو داره به

کدوم خاطره باز نقب میزنه

من از کی باتو آشنا بوده ام؟

کدوم شب توی خواب من بوده ای؟

میون کتاب قصه های قدیم

تو بازیگر نقش کی بوده ای؟

توی شعرایی که رولبهام هست

تونقش کدوم معشوقو داشتی؟

شاید توی فنجون های قهوه ام

تو نقش همون فالمو داشتی

توو اون آینه ایکه خودم رو دیدم

شاید دیده بودی خودت رو توو اون

همون رودی که غرق توو اون شدم

تو رونده بودی قایقت رو روو اون

شاید کوچه ایکه ازاون رد شدی

یه روزی منم توی اون‌گم شدم

به اون سروی که تکیه دادی بهش

یه روز من هم از زیر اون رد شدم

شاید بادی‌که از توو‌ موهات‌گذشت

روی‌صورت من گذر کرده بود

یا اون دوستی که دست با من میداد

به تو‌قبل تر از من سلام کرده بود

یه جورایی تو آشنایی واسم

مث‌حس‌گنجشک‌به یه‌ سرو پیر

مث‌بوی بارون واسه مرد مست

مث‌حس آزادی واسه اسیر...

 #dariush.jelini

مجنون...
ما را در سایت مجنون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dariushjelini بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 22:52